کیارش جانکیارش جان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
ریحانهریحانه، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

کیارش و ریحانه عشقهای من

کیارش کچل ما

روز چهارشنبه ای مامان بزرگ و بابا بزرگ که به همراه دایی و زن دایی و خاله و دایی اومده بودن خونه مون رفتن خونه خاله فاطی تو هم حسابی بهت خوش گذشت سه روز نرفتی مهد و اونا هر جا می رفتن تو هم باهاشون می رفتی و حسابی شیطنت می کردی روز پنج شنبه ای به کله مامان و بابایی زد (البته بیشتر مامانی ) تا موهای پسرک رو کوتاه کنیم البته بابایی  مخالف بود تا از ته بزنیم موهاتو ولی من اصرار کردم تا یه بار کچلی رو تجربه کنی و البته بابابزرگ هم خیالش راحت بشه اخه از وقتی اومده بود تران همش می گفت موهای بچه رو کوتاه کنید اذیت میشه جلوی رشدشو می گیره و .... و بالاخره پرسه کچلی شما هم به اتمام رسید پسر کچل مامانی بابایی هم همش شعر کچل رو بر...
20 ارديبهشت 1393

باز هم مشکل مهد پسرک

سلام بر همه دوستان گلم که برای وبلاگ کیارش نظر می ذارید باز هم درگیری من با مهد پسر کوچولو و باز هم تعویض مربی و دردسر های خودش نمی دونم این مدیر مهد چی با خودش فکر کرده هر دقیقه انگار به های ما موش ازمایشگاهی ان اینو میبره اینو میاره نمی گه این کوچولوهای ما روح لطیفشون ضربه می خوره دارم به عوض کردن مهدش به صورت جدی فکر می کنم از یه طرف هم تابستون داره میاد و گرما از یه طرف و سختی های رفت و امد از طرف دیگه به هر حال باید این چند وقت رو بگردم برات یه مهد دیگه پیدا کنم این روزها هم که شیطنت های جدید یاد گرفتی  همش هم میری سمت در میگی بابا بابا بابایی ههم این چند وقت خیلی درگیره کم می بینیم همدیگرو خیلی دوستت دارم پسرک شیری...
7 ارديبهشت 1393

پسرک شیطون ما

این روزهای پسرک شیطون من داره مثل برق و باد می گذره و آريالای کوچولوی خونه ما شیطون و شیطون تر میشه خدا رو شکر هم داره یواش یواش حرف می زنه گیر داده به ماما.... یعنی از وقتی از مهد میرسیم خونه تا شب فکر کنم هزار بار می گه ماما  یعنی بعضی وقتا می خوام سرمو بکوبم به دیوار از دستش کلماتی که فعلا میگه ماما بابا الو دو دو (جوجو)‌ ماااا (آب)‌ و خیلی چیزهای دیگه که ازش سر در نمی ارم باز اینم خوبه با اینکه دیره ولی باز هم خدا رو شکر تازه گی ها هم یاد گرفته با نی مایعات بخوره اینقدر کیف می کنم وقتی با نی می خوره براش هر روز یه اب میوه می خرم و دم در مهد بهش می دم تا برسیم به سر کوچه مهد منو بیچاره می کنه ...
3 ارديبهشت 1393
1